پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها،پشت دو برف،
پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی،
پدرم پشت زمان ها مرده است.
پدرم وقتی مرد،آسمان آبی بود،
مادرم بی خبر از خواب پرید،خواهرم زیبا شد.
پدرم وقتی مرد،پاسبان ها همه شاعر بودند.
.
.
.
زندگی در آن وقت،حوض موسیقی بود...
خیلی دلم تنگه بابایی...اما نگران نباش...ما خوبیم...من و آدم برفیم...با هم خوبیم...
پی نوشت:خواستم حرف بزنم...حرفی نبود...سهراب گفت...
نظرات شما عزیزان:
سلام . وب خوب و سرگرم کننده و جالبی دارید .
خوشحال میشم به وب منم سر بزنید و پستاش رو بخونید و برام کامنت بذارید .
منتظرتونم
پاسخ:باشه.
خوشحال میشم به وب منم سر بزنید و پستاش رو بخونید و برام کامنت بذارید .
منتظرتونم
پاسخ:باشه.
تاريخ : پنج شنبه 12 دی 1392
| 15:36 | نویسنده : roshanak |