این روزها کمی تنها شده ام...شاید بشود دریا را در آسمان دید...آری،روزهاست در تلاشم...تلاش برای شنیدن صدای امواج در آسمان...
مدت ها مانده تا پایان این تنهایی ناب ناب...حوصله ی خواب و بیدار بودن را ندارم...عیبی ندارد بگذار تا انتهای این تنهایی در خلسه فرو روم...یا به قول عزیزی:"بحر دلم را ببرد..."
اما انگار چندان هم آسان نیست که دلم را به دریا بدهم و باخیال راحت تکان های دوست داشتنی اش را در میان امواج تماشا کنم...اشکالی ندارد؛من که به این بیداری همیشگی عادت کرده ام!
نظرات شما عزیزان:
.gif)
پاسخ:valla ma k ba kasi kal nadarim,moshkel az khodeshune!merci...
.gif)
پاسخ:جز تو که کسی با متنای من دیوونه نمیشه!
پاسخ:چی شده؟؟؟؟؟صفحات جداگانه چه کوفتیه؟!!!ببین من گفتم هیچی بلد نیستما!
وبلاگ شکیلی دارید...
ممنون میشم به منم سر بزنید و نظرتون رو بگید.
.gif)