؟؟؟

    قلم برمی دارم و شروع می کنم.واژه به واژه جلو می روم...جمله به جمله بر می گردم و مرور می کنم نوشته هایم را...به پنج خط نرسیده،پشیمان می شوم و دست می کشم از نوشتن.وقتی در جمع واژه های معمولی و همیشگی هیچ واژه ی خوبی پیدا نمی شود...راهی جز پاک کردن هرچه نوشته ام باقی نمی ماند...

    نمی دانم این من...که در نوشتن یک متن ساده هم ناتوان شده است...به درد روزهای آینده و مسیری که در آستانه ی انتخابش هستم می خورد یا نه...سستم کرده امروز...این بی حسی مزمن...این قلم خالی از جوهر...این دست منجمد شده...سستم کرده است در تصمیم مهمی که گاه چنان بی اهمیت می شود،که می خواهم از یک قرعه کشی برای گرفتنش استفاده کنم!

    یا بیش از حد زمان دارم،یا کمتر از آنچه باید داشت...نفس هایم حقیقت خود را از دست داده اند انگار...تنها واقعیت دارند...تنها کشیده می شوند برای اکسیژن رسانی...نه برای تپش قلب...نه برای پراکندن عطر حضور من...تنها برای زندگی...زنده+گی...یعنی کار زنده ها را انجام دادن...

    دقایقی هم هست که نفس هایم حقیقت خود را پیدا می کنند...کشیده می شوند برای تپش قلب...برای پراکندن عطر حضور کسی به نام من...برای زنده بودن،نه زندگی کردن...اما این دقایق آنقدر کوتاهند که طنین صدایشان در میان فریاد دیگر دقایق گم می شود.شنیده نشدن هم دردی دارد!دردناک تر از آن،این است که خودت را بزنی به راه ناشنونده ها...



نظرات شما عزیزان:

KIMIA
ساعت12:19---9 شهريور 1392
be nazare man ziad ham dardnak nist ke kho0det ro bezani be rahe nashenavande ha ya na binaha hadaghal baraye man kho0b kar karde
پاسخ:baraye man vali na...


محمدعلی
ساعت2:26---6 شهريور 1392
بسیار بسیار وب خوبی داری انشالله موفق باشی

gooooooooooooooooooooooooooooood


پاسخ:مرسی!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : سه شنبه 5 شهريور 1392 | 19:28 | نویسنده : roshanak |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.